تاریخ : چهار شنبه 25 مرداد 1391
نویسنده : hamidrezakhouri

اکشن اسکریپت - Fscommand

چگونه در فلش فایل exe بسازیم ؟
همانطور که اکثرا میدانید برای ساخت فایل های اجرایی با فلش بعد از ساخت فایل swf به منوی فایل رفته و سپس روی گزینه publish setting کلیک میکنیم . در پنجره ای که باز میشود گزینه windows projector  را تیک میزنیم . حالا برای ساخت فایل exe دکمه publish را میزنیم . فایل exe ما آماده است . اما این فایل یک فیلم فلش است که همیشه در پنجره flash player اجرا میشود . با این فرق که اجراگر فلش همراه فایل ، ضمیمه شده است و در دستگاه هایی که این player را ندارند اجرا میشود . در ضمن برای اینکه کاربر فلش شما را ببندد باید flash player آن را ببندد . حال برای اینکه یک دکمه خروج در برنامه بگذاریم  چه میکنیم ؟

اکشن اسکریپت fscommand
یک دکمه روی فیلم خود بگذارید . حال آنرا انتخاب کنید و  با زدن دکمه F9 پنجره Actions را باز کنید . کتاب Actions و سپس کتاب Browser/network را باز کنید و روی fscommand را دوبل کلیک کنید . حالا از منوی بازشوی سمت راست ، گزینهquit  را انتخاب کنید . حال زدن این دکمه توسط کاربر در برنامه باعث بسته شدن فیلم فلش میشود ! .

اکشن اسکریپت برای full screen شدن
یک دکمه روی فیلم خود بگذارید . باز هم fscommand را دوبل کلیک کنید و اینبار از منوی سمت راست آن fullscreen را برگزینید. میبینید که در جعبه متنی بالای آن نام fullscreen و در قسمت پارامتر  true  نوشته شده است .این هم کد کامل آن که فلش برای شما ساخته است .

on (release) {
            fscommand("fullscreen", "true");
}

اگر خواستید فیلم با زدن دکمه از حالت فوق خارج شود خودتان پارامتر true را به false تغییر دهید .

تغییر سایز فلش با سایز صفحه شما
اگر بخواهید فیلم فلش شما هنگامی که کاربر سایز FLASH PLAYER  را عوض میکند ثابت بماند باید در منوی بازشوی fscommand گزینه allowscale را مساوی false قرار دهید . این هم کد کامل آن :

on (release) {
            fscommand("allowscale", "false");
}


|
امتیاز مطلب : 36
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
موضوعات مرتبط: ▼ برنامه نویسی , ,
تاریخ : چهار شنبه 25 مرداد 1391
نویسنده : hamidrezakhouri

قالب دستوری اكشن اسكریپت

 

در اكشن اسكریپت نقطه برای نشان دادن خواص یا متدهای وابسته به یك شیی یا سمبل مووی كلیپ استفاده میشود . همچنین برای تعیین target path  در یك مووی كلیپ یا متغیر ، فانكشن یا آبجكت ها استفاده میشود . عبارت نقطه دار با نام شیئ یا كلیپ موردنظر آغاز شده ، نقطه میگذاریم و در آخر با  یك المان كه توسط شما تعیین میشود پایان می یابد .

بطور مثال خاصیت

x

 

 

كه برای مووی ها میباشد مكان افقی مووی را روی صحنه مشخص میكند . مثلا عبارت

ball.x

نشان دهنده مشخصه

x

از كلیپ

ball

میباشد .


مثال دیگر :

submit

یك متغیر در كلیپ

Form

است كه در كلیپ

shop

قرار دارد . عبارت

shop.form.submit=True

 مقدار متغیر

submit

  از

form

را

True

میكند .


مثال دیگر : عبارت

ball.play();

را داریم .

play

یك متد از كلیپ

ball

است كه باعت اجرای این كلیپ میشود .


نقطه همچنین با شیی مجازی _root  و _parent كار میكند . شیی مستعار _root  به Timeline اصلی بر میگردد. شما از این شیی میتوانید برای خلق Target path های مطلق استفاده كنید . بطور مثال عبارت زیر باعث فراخوانی فانكشن Buildgameboard  در مووی كلیپ functions در Timeline اصلی میشود .
_root.functions.buildgameboard();
از شیی مجازی _parent برای مراجعه یه یك كلیپ كه كلیپ كنونی در آن قرار دارد استفاده میشود . همچنین میتوانید برای ساخت target path وابسته استفاده اش كنید .

آكولاد:
عبارات اكشن اسكریپت توسط آكولاد ها گروه میشوند .به مثال زیر توجه كنید .

on(release) {
            myDate = new Date();
            currentMonth = myDate.getMonth();
{

سمی كالن :
عبارات زبان اكشن اسكریپت با سمی كالن پایان میابد . مثال:

column = passedDate.getDay();
row    = 0;

اگر شما سمی كالن پایانی را فراموش كنید هیچ مشكلی برای اسكریپت شمل پیش نمی آید اما بهتر است برای شیوایی اسكریپت خود آنرا همیشه بگذارید .

پرانتز ها :
وقتی شما یك فانكشن تعریف میكنید ، باید پارامتر های فرستاده شده در فانكشن را در پرانتز قرار دهید . مثال :

function myFunction (name, age, reader){
            ...
}

همچنین برای آسانتر شدن عبارات ریاضی در اسكریپت نیز از پرانتز ها بصورت ذیل استفاده میشود .
(در زبان های برنامه نویسی اعمال ریاضی بترتیب خاصی در پراسیجر تفسیر میشوند . وقتی یك عبارت ریاضی داخل پرانتز باشد محاسبه آن قبل از بقیه عبارت صورت میگیرد . به مثال زیر دقت كنید :

Total =2+3*5 ;
Total =(2+3)*5 ;

در عبارت اولی ابتدا عمل ضرب و سپس جمع صورت میگیرد و پاسخ عدد 17 است
در عبارت دوم بعلت وجود پرانتز ابتدا پرانتز محاسه و سپس ضرب صورت میگیرد و جواب 25 است .

از پرانتز همچنین برای مقدار دهی عبارات استفاده میشود . قالب كلی آن مانند مثال زیر است :

(new Color(this)).setRGB(0xffffff);

اگر بخواهید از پرانتز استفاده نكنید باید از 2 عبارت استفاده كنید :

myColor = new Color(this);
               myColor.setRGB(0xffffff);

حساسیت به حروف كوچك و بزرگ :
فقط كلمات كلیدی اكشن اسكریپت به حروف حساسند و در بقیه موارد میتوانید از هر دو حالت استفاده كنید .
شما نمیتوانید از اسم های رزرو شده اكشن اسكریپت بجای نام اشیای خود استفاده كنید .
اگر كلمات كلیدی اسكریپت را از لحاظ كوچكی و بزرگی اشتباه بنویسید اسكریپت حاصل دچار مشكل خواهد شد . keyword ها در حالت پیش فرض در پنجره اكشن به رنگ آبی هستند

كامنت نویسی :
كامنت ها كد نیستند بلكه جملاتی اند كه طراح در میان كد ها برای توضیح درباره كد مینویسد تا در رجوع بعدی خود كاری كه انجام داده را بیاد آورد . در اكشن اسكریپت از دو بك اسلش پشت سر هم ، برای نوشتن كامنت استفاده میشود . خطی كه با //  شروع شود جزو كد ها به حساب نمی آید و در كامپایل فایل فلش نادیده گرفته میشود . در نوشتن كامنت محدودیت لغتی وجود ندارد .

كلمات كلیدی :
اكشن اسكریپت تعدادی از لغات خاص را برای استفاده های خاص زبان اسكریپت برای خود رزرو كرده كه شما نمیتوانید این لغات را بعنوان اسم متغیر ، فانكشن یا اسامی لیبل استفاده كنید .
این كلمات عبارتند از :

break else instanceof typeof
case for new var
continue function return void
default if switch while
delete in this with

 

ثابت ها :
ثابت ها چیز هایی مانند متغیر ها هستند با این تفاوت كه مقدارشان هرگز تغییر نمیكند . بطور مثال ثابت های BACKSPACE, ENTER, QUOTE, RETURN از ثابت های شیی key هستند كه به كلید های كیبورد مربوطند . مثلا برای اینكه بفهمید كاربر كدام كلید را فشار داده از كد زیر استفاده میكنیم .

if(Key.getCode() == Key.ENTER) {
            alert = "Are you ready to play?";
            controlMC.gotoAndStop(5);
}


|
امتیاز مطلب : 19
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
موضوعات مرتبط: ▼ برنامه نویسی , ,
تاریخ : چهار شنبه 25 مرداد 1391
نویسنده : hamidrezakhouri

آشنایی با پیتون

کاردینال بیگلز، اریک بی ایمان را بیش از چهار ساعت روی صندلی راحتی نشاند تا سرانجام این اعترافات را از او گرفت ...

اولین نگاه من به پیتون یک تصادف بود، و علاقه چندانی به چیزی که در آن زمان دیدم پیدا نکردم. اوایل سال 1997 بود و کتاب "برنامه نویسی پیتون" نوشته مارک لوتز از انتشارات O'reilly به تازگی بیرون آمده بود. کتابهای O'reilly به ندرت به در خانه من می رسند، که در آن مورد هم توسط یک فرد ذینفع درون سازمان طی یک فرآیند تصادفی که من تصمیم گرفته ام دیگر سعی در فهمیدن آن نکنم، از بین تازه های چاپ برای من فرستاده می شوند.
یکی از این کتابها "برنامه نویسی پیتون" بود. از آنجا که من زبان های رایانه ای را جمع آوری می کنم، این موضوع برایم جالب بود. من بیش از دوجین زبان همه منظوره بلدم، برای تفریح مفسر و مترجم های زیادی نوشته ام و شخصا تعدادی زبان های یک منظوره و فرمهای نشانه گذاری (Markup ) مختلف طراحی کرده ام. تازه ترین پروژه ای که من در زمان نوشتن این مقاله به پایان رسانده ام، یک زبان یک منظوره به نام SNG برای کار کردن روی تصاویر PNG یا Portable Network Graphics است. خوانندگان علاقمند می توانند صفحات خانگی SNG را در آدرس http://www.catb.org/~esr/sng مشاهده کنند. من همچنین چند نسخه پیاده سازی شده از چند زبان همه منظوره عجیب را در صفحه Retrocomputing Museum خود به آدرس http://www.catb.org/retro قرار داده ام.

من قبلا آنقدر درباره پیتون شنیده بودم که بدانم از آن چیزهایی است که امروزه به آنها زبانهای اسکریپت می گویند، یک زبان تفسیری با مدیریت داخلی (built-in ) حافظه و تسهیلاتی خوب برای فراخوانی و همکاری با دیگر برنامه ها. بنابراین در هنگام شروع پیتون یک سوال بالاتر از همه مسائل برای من مطرح بود: این زبان چه چیزی دارد که پرل ندارد؟
البته، پرل گوریل ۸۰۰ کیلویی زبان های اسکریپت امروزی است. این زبان تا حدی به لطف کتابخانه های یونیکس و اعلان های جامع خود و تا حدی به دلیل مجموعه بزرگ ماژول های به وجود آمده توسط جامعه برنامه نویسان پرل ، به نسبت زیادی جایگزین زبانهای اسکریپت انتخابی مدیران و ناظران سیستم ها شده است. این زبان، زبان CGI پنهان در پشت حدود ۸۵% محتوای "زنده" بر روی شبکه به شمار می رود. سازنده آن، Larry Wall ، به درستی یکی از مهمترین رهبران جامعه متن باز به شمار می رود و اغلب پس از Linus Torvalds و Richard Stallaman در مکان سوم جایگاه خدایان قرار می گیرد.
در آن زمان من پرل را برای تعدادی از پروژه های کوچک استفاده کرده بودم. من این زبان را بسیار قدرتمند یافتم گرچه به نظر من می رسید سینتکس و بعضی جنبه های دیگر این زبان می توانند تا حدی برای شخصی که به آن عادت نداشته باشد، خطرناک باشند. به نظر من می رسید که پیتون به عنوان یک زبان اسکریپت باید گام مهم دیگری بردارد، بنابراین درحال خواندن به دنبال چیزی می گشتم که به نظر برسد آن را از زبان پرل مجزا می کند.
من به سرعت مطالب غیرعادی اصلی ای که ممکن است در پیتون به نظر هر کسی برسد را مرور کردم: این واقعیت که فضای خالی (indentation ) در سینتکس این زبان بامعنی است؛ این زبان هیچ سنخیتی با ساختار آکولادی C و پرل ندارد، در عوض تغییرات در توگذاری (indentation ) محدودیت گروه های عبارات را از بین می برند؛ و مثل اکثر هکرها پس از فهمیدن این مطلب با بی علاقگی عقب کشیدم.
آنقدر از عمر من گذشته است که برای چند ماهی در دهه ۷۰ با FORTRAN برنامه نویسی کرده باشم. اکثر هکرهای این دوره چنین نیستند ولی به نظر می رسد فرهنگ ما به گونه ای ، خاطره ای دقیق وسنتی از اینکه آن زبان های قدیمی با محدوده ثابت چقدر عذاب آور بودند حفظ کرده باشد. "فرمت آزاد"، که درآن زمان برای توصیف حالت جدیدتر سینتکس token-oriented زبان های C و پاسکال استفاده می شد، تقریبا فراموش شده است؛ چندین دهه است تمامی زبان ها اینگونه طراحی شده اند، یا تقریبا تمام زبان ها. بسیار سخت است کسی را، پس از دیدن این ویژگی پیتون، به خاطر عکس العمل اولیه ای مانند اینکه به صورت غیرمنتظره در انبوهی از بی ادبی! دایناسور قدم گذاشته است سرزنش کرد.
این احساس من در آن زمان بود. من بدون علاقه چندانی از کنار بقیه توضیحات این زبان گذاشتم. من دلیل چندان دیگری برای توصیه پیتون پیدا نکردم به جز اینکه احتمالا سینتکس آن تا حدی شسته و رفته تر از پرل بود و امکانات موجود برای اجرای CGI های ابتدایی مانند دکمه ها و منوها بسیار خوب به نظر می رسید.
من کتاب را با این یادآوری ذهنی که باید زمانی یک پروژه کوچک با محوریت GUI انجام دهم، تا مطمئن شوم که واقعا این زبان را می فهمم، در قفسه گذاشتم. ولی باور نداشتم چیزی که دیده ام هرگز بتواند به طور موثر با پرل رقابت کند.
اتفاقات زیادی باعث شدند این یادآوری ذهنی ماه ها در فهرست اولویت های من در مکان آخر قرار بگیرد. بقیه سال ۱۹۹۷ برای من پر از اتفاقات بود، در کنار بقیه اتفاقات، این سالی بود که من نسخه اصلی "کلیسای اعظم و بازار" را نوشته و منتشر کردم. در عین حال من فرصت یافتم تا چندین برنامه پرل بنویسم، از جمله دو برنامه با حجم و پیچیدگی قابل توجه. یکی از آنها، keeper ، برنامه دستیاری است که همچنان برای بایگانی پرونده های ارسالی وارده در شرکت نرم افزاری Metalab به کار می رود. این برنامه تولیدکننده صفحات وبی است که شما در http://metalab.unc.edu/pub/Linux/!INDEX.html مشاهده می کنید. برنامه دیگر، anthologize ، با هدف تولید خودکار PostScript برای ششمین ویرایش لینوکس از آرشیو "چگونه ها" ی پروژه مستندسازی لینوکس استفاده شد. هر دوی این برنامه ها در Metalab موجود هستند.
نوشتن هر دوی این پروژه ها مرا بیشتر و بیشتر از پرل ناراضی کرد. به نظر می رسید پروژه های با اندازه بزرگتر یک نارضایتی ساده از پرل را تبدیل به مشکلات جدی و مداوم می نمایند. سینتکسی که در صد خط ابتدایی بسیار راضی کننده به نظر می رسید، با گذشت زمان تبدیل به توده ای از خارهای غیرقابل نفوذ می شد. "بیش از یک راه برای انجام کار" که حال و هوا و تاثیرگذاری خاصی به آن می بخشید، نگهداری یک استیل خاص در یک محدوده کد وسیعتر را به مقدار قابل توجهی مشکل می ساخت. و بسیاری قابلیت هایی که بعدا به منظور جوابگویی به نیاز برای کنترل پیچیدگی در برنامه های بزرگتر (اشیاء، lexical scoping ،use strict و ...) به پرل اضافه شده بودند حالتی شکننده و نه چندان دلچسب داشتند.
تمامی این مشکلات دست به دست یکدیگر داده بودند تا خواندن و درک حجم زیادی از کدهای پرل به عنوان یک کلیت را تنها پس از چند روز به صورت غیرمنطقی ای مشکل کنند. علاوه بر این، من دریافتم که روز به روز زمان بیشتری را به جای ور رفتن با برنامه خود، صرف ور رفتن با قابلیت های این زبان می کنم و بدتر از همه اینکه کد من زشت شده بود ، ... این مساله واقعی بود. برنامه های زشت مثل پل هایِ معلقِ زشت هستند، واژگون شدن آنها بسیار محتمل تر از انواع زیبای آنها است، زیرا نحوه ادراک انسان ها (به خصوص مهندس- انسانها) از زیبایی رابطه بسیار نزدیکی با قابلیت ما برای پردازش و فهم پیچیدگی دارد. زبانی که کار نوشتن کد باوقار و باشکوه را سخت کند در حقیقت نوشتن کد خوب را مشکل کرده است.
با وجود یک دو جین زبان که به آنها تسلط داشتم، من می توانستم به تمامی علامات مشهود یک طراحی زبان که به منتهای قابلیت خود رسیده است و چیز بیشتری برای عرضه ندارد پی ببرم. من فکر کردم "باید راه بهتری وجود داشته باشد" و شروع به گشتن به دنبال یک زبان اسکریپت باشکوه تر کردم.
موردی که من حتی به آن فکر نکردم بازگشت به C به عنوان یک زبان پیش فرض بود. دوره ای که انجام مدیریت حافظه در یک برنامه به صورت شخصی معنا داشت، به جز در بعضی زمینه ها مانند طراحی هسته سیستم عامل (kernel hacking ) ، برنامه نویسی علمی و گرافیک ۳ بعدی که در آنها شما نیاز دارید بیشترین سرعت و کنترل کامل بر روی استفاده از حافظه به منظور حداکثر استفاده از سخت افزار را داشته باشید، مدتهاست که گذشته است.
در اکثر موارد دیگر پذیرفتن بار اضافه debug کردن [ چندین اصطلاح را در این قسمت حذف کردم م.] و دیگر مشکلات از این دست در ماشین های امروزی دیوانگی است. بسیار عاقلانه تر است که چندین چرخه و چندین کیلوبایت حافظه برای نیازهای مدیر حافظه یک زبان اسکریپت فدا کنیم و در وقت گرانبهای انسان صرفه جویی کنیم. در حقیقت استفاده از این راهبرد (استراتژی) دقیقا همان چیزی است که باعث رشد انفجاری پرل از اوایل دهه ۹۰ شده است.
مدتی با Tcl ور رفتم تا متوجه شدم که در مقیاس های بالا حتی از پرل هم ضعیفتر عمل می کند. به عنوان یک برنامه نویس قدیمی LISP ، همچنین نگاهی به اشکال ( dialects ) مختلف رایج LISP و Scheme انداختم ولی همانگونه که از نظر تاریخی در مورد LISP معمول است، طراحی های هوشمندانه متعدد آن به دلیل عدم وجود یا ناقص بودن مستندات، دسترسی ناقص به امکانات POSIX/UNIX و یک جامعه کوچک و در عین حال بسیار پراکنده کاربران، بی استفاده شده بودند. پرطرفدار بودن پرل به هیچ عنوان یک تصادف نیست؛ اکثر رقبای آن یا برای پروژه های بزرگ بدتر از پرل هستند یا اصلا و ابدا به آن مفیدی که ساختار نظری برتر آنها انتظارش را ایجاد می کند نیستند.
نگاه دومی من به پیتون تقریبا همانقدر تصادفی بود که نگاه اول. در اکتبر ۱۹۹۷، یک سری سوالات در فهرست نامه های الکترونیک افراد استفاده کننده از fetchmail این موضوع را کاملا مشخص کرد که افراد برای ایجاد فایل های تنظیمات برنامه fetchmail دچار مشکلات فزاینده ای می شوند. این فایل دارای ساختاری ساده و کلاس به سبک فرمت آزاد یونیکس است ولی می تواند هنگامی که کاربر دارای چندین حساب از نوع POP3 و IMAP باشد، به شدت پیچیده شود. به عنوان نمونه، برای دیدن یک مثال ساده شده از برنامه من به لیست ۱ نگاه کنید.

Listing 1. fetchmail Configuration File
set postmaster ``esr ''
set daemon 300
poll imap.ccil.org with proto IMAP and options no dns
aka snark.thyrsus.com locke.ccil.org ccil.org
user esr there is esr here options fetchall dropstatus warnings 3600
poll imap.netaxs.com with proto IMAP
user "esr" there is esr here options dropstatus warnings 3600
skip imap.21cn.com with proto IMAP
user esr here is tranxww there options fetchall
skip pop.tems.com with proto POP3 :
user esr here is ed there options fetchall
skip mail.frequentis.com with proto IMAP :
user esr here is imaptest there with options fetchall

من تصمیم گرفتم برای حل مشکل از یک ویرایشگر تنظیمات با حالتی کاربر پسند ( End-User-Friendly ) به نام fetchmailconf استفاده کنم. هدف از طراحی fetchmail مشخص بود؛ پنهان کردن کامل سینتکس فایل کنترل در پشت ظاهر شیک و صحیح از نظر ارگونومی یک رابط گرافیکی کاربر ( GUI ) با کلیدهای انتخاب، منوهای کشویی و فرم های مختلف.
فکر پیاده کردن این برنامه با پرل چندان مرا ذوق زده نکرد. من کدهای GUI را در پرل دیده بودم که ترکیبی ناهمگون بود از پرل و Tcl که حتی از کد پرل خود برنامه هم زشت تر بود. در این لحظه بود که قولی را که ۶ ماه قبل داده بودم یادم آمد. این می توانست فرصتی برای کسب یک تجربه عملی با پیتون باشد.
البته این موضوع مجددا من را با بامعنی بودن فضای خالی در پیتون روبرو کرد. البته این بار تخته گاز پیش رفتم و مقداری کد برای انبوهی از عناصر GUI نوشتم. جدا ّ حیرت آور بود که تنها پس از ۲۰ دقیقه، استفاده پیتون از فضای سفید دیگر امر عجیبی به نظر نمی آمد. من همانقدر از فرورفتگی متن در پیتون استفاده می کردم که امکان داشت در C از آن استفاده کنم و این روش جواب هم می داد.
این اولین حیرت من بود. حیرت دومی ، حدود ۲ ساعت بعد (با احتساب زمان های توقفی که برای نگاه کردن به قابلیت های پیتون در کتاب Learning Python صرف شد) ، وقتی پیش آمد که متوجه شدم با همان سرعتی مشغول نوشتن برنامه های به دردبخور هستم که می توانم تایپ کنم. وقتی متوجه این موضوع شدم تقریبا مبهوت شدم. یکی از معیارهای مهم عملکرد در برنامه نویسی تعداد دفعاتی است که شما چیزی می نویسید که واقعا با درک شما از مساله همخوانی ندارد و ناچارید پس از فهمیدن این موضوع که چیزی که تایپ کرده اید، به زبان آنچه را شما فکر می کنید نمی گوید به عقب برگردید. یکی از معیارهای مهم طراحی مناسب زبان اینست که درصد چنین اشتباهاتی با تجربه پیدا کردن شخص در آن زبان با چه سرعتی کاهش می یابند.
هنگامی که شما با بیشترین سرعتی که قادرید تایپ کنید، برنامه به دردبخور می نویسید و اشتباهات شما در انتخاب مسیر تقریبا صفر است، این به آن معناست که شما در آن زبان به استادی رسیده اید. ولی این بی معنی بود، چون به زحمت یک روز از این موضوع گذشته بود و من هنوز مجبور بودم امکانات مربوط به زبان و کتابخانه ها را از روی کتاب نگاه کنم.
این اولین چیزی بود که به من فهماند من در پیتون با یک طراحی عالی سروکار دارم. اکثر زبانها آنقدر دارای تداخل و ضعف در طراحی خود هستند که شما قبل از اینکه ضریب اشتباهاتتان در آنها حتی نزدیک به صفر شود بسیاری از امکانات آنها را فرا گرفته اید. پیتون تنها زبان همه منظوره ای بود که من تا آن روز استفاده کرده بودم و این فرآیند را معکوس می کرد.
البته یادگیری مجموعه امکانات آن نیز چندان وقت گیر نبود. من یک برنامه fetchmailconf کارآ و قابل استفاده، به همراه GUI ، را در ۶ روز کاری نوشتم که از این ۶ روز احتمالا ۲ روز آن تماما صرف یادگیری خود پیتون شد. این موضوع نشان دهنده یک خاصیت مفید دیگر این زبان است: این زبان حالت اختصاری دارد، شما می توانید تمامی مجموعه امکانات آن (حداقل یک ایده فهرست وار از کتابخانه های آن) را در ذهن نگه دارید. C زبانی است که به اختصار معروف است. پرل در این زمینه شهرت خوبی ندارد. یکی از چیزهایی که عبارت معروف "بیش از یک راه برای انجام آن وجود دارد!" قربانی می کند توانایی مختصر بودن پرل است.
ولی هنوز رویایی ترین کشف من باقی مانده بود. طراحی من یک مشکل داشت: من قادر بودم به راحتی فایل های تنظیم را با استفاده از عملهای GUI کاربر تولید کنم ولی ویرایش آنها مشکل بزرگتری بود. یا بهتر است بگویم خواندن آنها به یک شکل قابل ویرایش کار مشکلی بود.
Parser به کار رفته برای سینتکس فایل تنظیماتfetchmail بسیار کاربر بود. این برنامه در حقیقت با استفاده از YACC و Lex ، دو ابزار کلاسیک یونیکس برای تولید کد parsing زبان در C ، نوشته شده بود. تصور من این بود که برای اینکه قادر به ویرایش فایلهای تنظیمات در fetchmail باشم ناچار به تکرار همان parser وقت گیر در پیتون خواهم بود. من برای انجام این کار بسیار دودل بودم، تا حدودی به دلیل حجم کار و تا حدودی هم به دلیل اینکه نمیدانستم از کجا باید مطمئن باشم که دو parser در دو زبان مختلف مثل یکدیگر عمل خواهند کرد. کار فوق العاده زیاد همخوان نگاه داشتن دو parse آخرین چیزی بود که ممکن بود من با تحول زبانها به آن نیاز داشته باشم.
این مشکل برای مدتی مرا متوقف کرد. بعد از این فکری به ذهنم رسید: من به fetchmailconf اجازه می دادم از parser خود استفاده کند. من یک گزینه –configdump به fetchmail اضافه کردم و نتیجه را در یک خروجی استاندارد با فرمت یک initializer پیتون تخلیه کردم. برای فایل بالایی، نتیجه تقریبا شبیه به لیست ۲ بود (برای صرفه جویی در فضا بعضی داده های غیرمرتبط با مثال حذف شده اند).

Listing 2. fetchmailrc
fetchmailrc = {
   'poll_interval':300 ,
   "logfile":None ,
   "postmaster":"esr ",
   'bouncemail':TRUE ,
   "properties":None ,
   'invisible':FALSE ,
   'syslog':FALSE ,
   # List of server entries begins here
   'servers’:[
   # Entry for site `imap.ccil.org' begins :
   {
      "pollname":"imap.ccil.org ",
      'active':TRUE ,
      "via":None ,
      "protocol":"IMAP ",
      'port':0 ,
      'timeout':300 ,
      'dns':FALSE ,
      "aka":["snark.thyrsus.com", "locke.ccil.org", "ccil.org " ]
      'users’: [
   {
      "remote":"esr ",
      "password":"Malvern ",
      'localnames':["esr " ] ,
      'fetchall':TRUE ,
      'keep':FALSE ,
      'flush':FALSE ,
      "mda":None ,
      'limit':0 ,
      'warnings':3600 ,
      }
   , [
   }
   ,
   # Entry for site `imap.netaxs.com' begins :
   {
      "pollname":"imap.netaxs.com ",
      'active':TRUE ,
      "via":None ,
      "protocol":"IMAP ",
      'port':0 ,
      'timeout':300 ,
      'dns':TRUE ,
      "aka":None ,
      'users ': [
      {
         "remote":"esr ",
         "password":"d0wnthere ",
         'localnames':["esr " ] ,
         'fetchall':FALSE ,
         'keep':FALSE ,
         'flush':FALSE ,
         "mda":None ,
         'limit':0 ,
         'warnings':3600 ,
      }
      , [
   }
   
,
   # Entry for site `imap.21cn.com' begins :
   {
      "pollname":"imap.21cn.com ",
      'active':FALSE ,
      "via":None ,
      "protocol":"IMAP ",
      'port':0 ,
      'timeout':300 ,
      'dns':TRUE ,
      "aka":None ,
      'users ': [
      {
         "remote":"tranxww ",
         "password":None ,
         'localnames':["esr " ] ,
         'fetchall':TRUE ,
         'keep':FALSE ,
         'flush':FALSE ,
         "mda":None ,
         'limit':0 ,
         'warnings':3600 ,
      }
      , [
   }
   ,
   # Entry for site `pop.tems.com' begins :
   {
      "pollname":"pop.tems.com ",
      'active':FALSE ,
      "via":None ,
      "protocol":"POP3 ",
      'port':0 ,
      'timeout':300 ,
      'dns':TRUE ,
      'uidl':FALSE ,
      "aka":None ,
      'users ': [
      {
         "remote":"ed ",
         "password":None ,
         'localnames':["esr " ] ,
         'fetchall':TRUE ,
         'keep':FALSE ,
         'flush':FALSE ,
         "mda":None ,
         'limit':0 ,
         'warnings':3600 ,
      }
      , [
   }
   ,
   # Entry for site `mail.frequentis.com' begins :
   {
      "pollname":"mail.frequentis.com ",
      'active':FALSE ,
      "via":None ,
      "protocol":"IMAP ",
      'port':0 ,
      'timeout':300 ,
      'dns':TRUE ,
      "aka":None ,
      'users ': ]
      {
         "remote":"imaptest ",
         "password":None ,
         'localnames':["esr " ] ,
         'fetchall':TRUE ,
         'keep':FALSE ,
         'flush':FALSE ,
         "mda":None ,
         'limit':0 ,
         'warnings':3600 ,
      }
      , ]
   }
   ]
}

پیتون سپس قادربود خروجی fetchmail--configdump را ارزیابی کند و سپس تنظیمات را به صورت مقدار متغیر "fetchmail " ارائه کند.
حتی این هم آخرین حرکت رقص من نبود. چیزی که من می خواستم صرفا این نبود که fetchmail تنظیمات فعلی خود را داشته باشد بلکه می خواستم آن را تبدیل به یک ساختار درختی از اشیا زنده (live objects ) کنم. احتمالا در این درخت سه نوع شی وجود داشت: تنظیمات ( که شیء واقع در بالاترین مرتبه و نشان دهنده کل تنظیمات بود)؛ سایت (نشان دهنده یکی از سایتهایی که باید به رای گذاشته می شد.) و کاربر ( نشان دهنده داده های کاربران که به سایت متصل می شود). فایل های مثال پنج شیء از نوع سایت که به هر کدام یک شیء از نوع کاربر متصل شده است را نشان می دهد.
تا اینجا من سه شیء کلاس را طراحی کرده و نوشته بودم (این همان چیزی بود که چهار روز از وقت من را گرفت که اکثر آن هم صرف چیدن درست و مناسب کنترلهای صفحه شد). هر یک از این کلاسها یک متد داشت که باعث می شد برای ویرایش داده های آن instance خاص یک صفحه GUI باز شود. تنها مشکل باقیمانده من یافتن روشی برای تبدیل اشیاء مرده این برنامه initializer پیتون به اشیاء زنده بود.
چیزی که به نظر من رسید نوشتن کدی بود که به وضوح راجع به ساختار هر سه کلاس بداند و از این دانش برای پلکیدن در initializer و ایجاد اشیایی که پاسخگوی نیازها باشند استفاده کند ولی این ایده را رد کردم زیرا اعضای این کلاس جدید احتمالا با اضافه شدن امکانات جدید به تنظیمات زیاد می شدند. اگر من کد ایجاد اشیا را با این روش مشهود می نوشتم، احتمال زیادی وجود داشت که کد حالت شکننده پیدا کند و با تغییر تعریفهای کلاس یا ساختار initializer از حالت به روز خارج شود.
چیزی که من واقعا به دنبالش بودم کدی بود که شکل و اعضای initializer را تجزیه و تحلیل کند، از تعریفهای کلاس برای پرس و جو درباره اعضای آن کلاس استفاده کند و سپس خودش را با این دو مجموعه هماهنگ کند.
به این گونه چیزها در اصطلاح هک کردن metaclass گفته می شود و در حالت عمومی چیزی به ترسناکی جادوی سیاه به شمار می روند. اکثر زبانهای برنامه نویسی شیءگرا مطلقا از این قابلیت پشتیبانی نمی کنند و در آنهایی که این کار را می کنند (که پرل هم یکی از آنهاست)، این موضوع امری پیچیده و ظریف و شکننده است. تا همان زمان من از ضریب بسیار پایین اشکال سازی پیتون متعجب شده بودم ولی این یک آزمایش واقعی بود. برای اینکه این زبان را مجبور به انجام چنین کاری کنم چقدر باید با آن کشتی می گرفتم؟ با استفاده از تجربیات قبلی می دانستم که ، حتی با این فرض که من ببرم، این می تواند تجربه دردناکی باشد ولی روی کتاب شیرجه رفتم و شروع به مطالعه امکانات metaclass پیتون کردم. تابع به دست آمده در لیست ۳ نشان داده شده است و کدی که فراخوانی می کند در لیست ۴ آمده است.

Listing 3. Metaclass Function
def copy_instance(toclass, fromdict) :
# Initialize a class object of given type from a conformant dictionary .
class_sig = toclass.__dict__.keys(); class_sig.sort ()
dict_keys = fromdict.keys(); dict_keys.sort ()
common = intersect(class_sig, dict_keys)
if 'typemap' in class_sig :
class_sig.remove('typemap ' )
if tuple(class_sig) != tuple(dict_keys) :
print "Conformability error "
# print "Class signature: " + `class_sig `
# print "Dictionary keys: " + `dict_keys `
print "Not matched in class signature: " + `setdiff(class_sig, common) `
print "Not matched in dictionary keys: " + `setdiff(dict_keys, common) `
sys.exit(1)
else :
for x in dict_keys :
setattr(toclass, x, fromdict[x])

Listing 4. Code that Calls Metaclass Function
# The tricky part--initializing objects from the
# configuration global
# `Configuration' is the top level of the object
# tree we're going to mung
Configuration = Controls ()
copy_instance(Configuration, configuration)
Configuration.servers = [];
for server in configuration[`servers ' ] :
Newsite = Server ()
copy_instance(Newsite, server)
Configuration.servers.append(Newsite)
Newsite.users = [];
for user in server['users ' ] :
Newuser = User ()
copy_instance(Newuser, user)
Newsite.users.append(Newuser)

برای جادوی سیاه چندان بد به نظر نمی رسد، اینطور نیست ؟ سی و دو خط با احتساب توضیحات. فقط با توجه به چیزهایی که من درباره ساختار کلاسها گفتم، حتی کد فراخوان نیز قابل خواندن است. ولی اندازه این کد موضوع شوکه کننده نیست. خودتان را کنترل کنید: نوشتن این کد تنها ۹۰ دقیقه وقت گرفت و در اولین باری که من آن را اجرا کردم به خوبی کار کرد.
تنها گفتن این که من حیرت زده شده بودم می تواند کم لطفی باشد. درست و به خوبی کار کردن پیاده سازی حتی ساده ترین تکنیکها در اولین بار همانگونه که انتظار می رفته می تواند امری قابل توجه باشد؛ ولی اولین هک کردن metaclass من تنها پس از ۶ روز از یک شروع بی مقدمه؟ حتی اگر به اغراق بگوییم که من یک هکر با استعداد هستم این یک موفقیت بزرگ برای پیتون در زمینه شفافیت و شکوه و عظمت طراحی است.
تقریبا هیچ راهی وجود نداشت که من بتوانم با وجود تجربه بسیار زیادترم در پرل عمل مشابهی را با استفاده از آن انجام دهم. در این زمان بود که احساس کردم که احتمالا پرل را ترک خواهم کرد.
این رویایی ترین لحظه من در پیتون بود. ولی حالا که همه اینها تمام شده باید بگویم تمام اینها یک هک هوشمندانه بود. مفید بودن یک زبان برنامه نویسی در بلند مدت بستگی به پشتیبانی آنها از هک های هوشمندانه ندارد بلکه به چند و چون پشتیبانی آن از امور روزمره برنامه نویسی مرتبط است. کار روزمره برنامه نویسی اکثرا به جای نوشتن برنامه های جدید، از خواندن و تغییر دادن برنامه های موجود تشکیل می شود.
مساله تکان دهنده اینجاست: هفته ها و ماه ها پس از نوشتن fetchmailconf ، من هنوز قادر بودم کد آن را بخوانم و بدون هیچ تلاش فکری جدی ای متوجه بشوم که چکار می کند و دلیل واقعی این موضوع که من دیگر برای هیچ چیزی جز پروژه های کوچک از پرل استفاده نمی کنم این است که این موضوع هرگز در مورد پرل صادق نبود. من حتی از تصور این موضوع که زمانی ناچار شوم keeper یا anthologize را تغییر دهم به وحشت می افتم در حالیکه برای انجام چنین کاری در مورد fetchmailconf ککم هم نمی گزد.
پرل همچنان کاربردهای خود را دارد. برای پروژه های کوچک (۱۰۰ خط یا کمتر) که شامل مقدار زیادی جور کردن الگوی متن است، من احتمالا بیشتر از یک راه حل با استفاده از پرل استقبال می کنم تا پیتون. برای دیدن چندین مثال خوب، برنامه های timeseries و growplot را در فهرست توزیع fetchmail مشاهده کنید. در حقیقت، این ها تا حد زیادی شبیه کاری هستند که پرل در نقش اصلی خود، قبل از اینکه دارای توابع و دسترسی مستقیم به API سیستم عامل باشد، به عنوان نوعی ترکیب awk/sed/grep/sh انجام می داد. برای هر چیز بزرگتر یا پیچیده تر، من عادت کرده ام که ارزشهای لطیف پیتون را ترجیح بدهم و فکر کنم شما نیز همین کار را انجام بدهید.


|
امتیاز مطلب : 17
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
موضوعات مرتبط: ▼ برنامه نویسی , ,
تاریخ : چهار شنبه 25 مرداد 1391
نویسنده : hamidrezakhouri

 آموزش دلفی

تاریخچه زبان دلفی
دلفی در واقع یک کامپایلر پاسکال است. دلفی 6 نسل جدید کامپایلر های پاسکال است که شرکت Borland از زمان ایجاد اولین نسخه پاسکال توسط Andres Hejlsberg در 15 سال پیش به بازار عرضه کرد.
برنامه نویسی به زبان پاسکال در سالیان سال از استواری و ثبات، زیبایی و ظرافت و البته سرعت بالای کامپایل سود برده است. دلفی هم از این قاعده مستثنی نیست. کامپایلر دلفی ترکیبی از بیش از یک دهه تجربه طراحی کامپایلر پاسکال و معماری بهبود یافته کامپایلر های 32 بیتی است. اگرچه قابلیت های کامپایلرها با گذشت زمان پیشرفت قابل توجهی داشته است ولی سرعت آن چندان کاهش نیافته و همچنان از سرعت بالایی برخوردار است. به علاوه استحکام و قدرت کامپایلر دلفی معیاری برای سنجش دیگر کامپایلر هاست.
در اینجا به بررسی تفصیلی روند حرکتی دلفی در هر یک از نسخه های آن می پردازیم و مشخصات مهم آن را بررسی می کنیم.

سال 1995 - Delphi1
در زمان استفاده از سیستم عامل DOS برنامه نویسان مجبور بودند از بین زبان پر قدرت ولی کم سرعت Basic و زبان کارآمد ولی پیچیده و نامفهوم Assembly یکی را انتخاب کنند. پاسکال با ارائه یک زبان ساخت یافته و یک کامپایلر سریع و کم نقص این شکاف را پرکرد. برنامه نویسان Windows 3.1 هم با تصمیم گیری مشابهی رو برو شدند. یکی زبان قدرتمند و سنگین ++C و یکی زبان ساده و محدود کننده Visual Basic .
ارائه Delphi1 در این مورد هم راه حل خوبی برای برنامه نویسان بود. دلفی مجموعه متفاوتی برای برنامه نویسی بود . طراحی و توسعه برنامه های کاربردی، ایجاد DLL ها، پایگاههای داده و ... که یک محیط ویژوال وسیع را تشکیل می داد. Delphi1 اولین ابزار برنامه نویسی ویندوز بود که محیط طراحی ویژوال، کامپایلر بهینه کد برنامه و دسترسی قوی به پایگاههای داده را در یک جا جمع کرد که آن را به یکی از بهترین ابزارهای روش نوین توسعه سریع نرم افزار (Rapid Application Development ) تبدیل کرد. این مجموعه قدرتمند باعث شد که در همان زمان بسیاری از برنامه نویسان زبانهای دیگر به Delphi روی بیاورند و این موفقیت بزرگی برای Borland به حساب می آمد. همچنین بسیاری از برنامه نویسان پاسکال دلفی را ابزاری یافتند که توسط آن هم از توانایی و تجربه خود در برنامه نویسی پاسکال استفاده می کردند و هم توانایی کار در ویندوز را به دست آوردند. همچنین زبانی که در آن زمان با نام پاسکال شیئی (ObjectPascal ) در دانشگاهها ایجاد شده بود یک زبان بسیار خشک و محدود کننده بود که اصلاٌ حالت کاربردی پیدا نکرد.
ویژگیهای دلفی مثل طراحی ظاهری حساب شده و کاربر پسند آن باعث شد که زبان پاسکال شیئی عملاٌ از رده خارج شود. تیم طراحی VB در Microsoft قبل از حضور دلفی هیچ رقیب مهمی برای خود نمی دید. VisualBasic در آن زمان زبانی نا کارآ ، کم سرعت و کند ذهن بود. Visual Basic 3 در عمل اصلا توانایی رقابت با Delphi 1 را نداشت. در این سال شرکت Borland گرفتار یک سری مشکلات قضائی با شرکت Lotus بود که در نهایت هم متخلف شناخته شد. همچنین درگیری مشابهی هم با Microsoft بر سر تلاش در تغییر دادن فضای نرم افزار های Microsoft پیدا کرد. همچنین Borland مشغول طراحی و فروش طرح Quatro به شرکت Novell و طراحی پایگاه های داده dBase و Paradox بود که با استقبال قابل توجهی مواجه نشد.
در این زمان که Borland مشغول فعالیتهای قضایی و تجاری بود Microsft توانست گوی سبقت را از Borland برباید و قسمت اعظم بازار ابزار های برنامه نویسی تحت Windows را در اختیار بگیرد و سعی می کرد تا این طرز فکر را اشاعه دهد که چون Windows را طراحی کرده صلاحیت و توانایی تهیه بهترین ابزار های برنامه نویسی تحت آن را نیز در دست دارد. در این شرایط Borland با عرضه Delphi و نسخه جدید ++Borland C سعی کرد خدشه ای در فرمانروایی Microsoft وارد کند و سهمی در بازار بزرگ این محصولات داشته باشد.

سال 1996 - Delphi2
یک سال بعد Delphi2 تمام مزایای نسخه قبلی را تحت سیستم های جدید 32 بیتی (Windows 95,Windows NT ) ارائه داد. همچنین Delphi2 با ارائه خصوصیات اضافه و کارکرد های قویتری نسبت به Delphi1 توانایی های خود را افزایش داد. (ازجمله ارائه کامپایلر 32 بیتی که سرعت بالایی به نرم افزار ها می بخشید، کتابخانه بزرگ و کاملی از اشیای مختلف، شیوه جدید و تکامل یافته ای برای اتصال به پایگاه های داده مختلف، ادیتور پیشرفته، پشتیبانی از OLE ، توانایی وراثت در فرمهای ویژوال و سازگاری با پروژه های 16 بیتی Delphi1 ). Delphi2 به معیاری برای سنجش و مقایسه همه ابزارهای توسعه نرم افزار در آن زمان تبدیل شد.
در آن زمان با ارائه سیستم 32 بیتی Windows95جهش بزرگی در سیستم عامل Windows رخ داد و Borland بسیار مشتاق بود که Delphi را به بهترین ابزار برنامه نویسی سیستم جدید تبدیل کند. نکته این که در آن زمان به منظور تاثیر در افکار عمومی و تاکید بر قدرت Delphi در سیستم عامل 32 بیتی قرار بود که نرم افزار با نام جدید Delphi32 به بازار عرضه شود ولی در آخرین مراحل به خاطر اینکه نشان دهند این زبان زبانی رشد یافته و تکامل یافته نسخه قبلی یعنی Delphi1 است نام Delphi2 را برای آن انتخاب کردند.
Microsoft تلاش کرد که با Visual Basic 4 با Delphi مقابله کند ولی از ابتدا کیفیت پایین آن و ضعف آن در انتقال برنامه های 16 بیتی به سیستم 32 بیتی و بروز اشکالات ساختاری در طراحی آن موجب شکست زودهنگام Visual Basic 4 شد. در این زمان هنوز تعداد زیادی از برنامه نویسان به Visual Basic وفادار بودند. Borland هنچنین روشها و ابزارهای قدرتمندی همچون PowerBuilder برای طراحی نرم افزار های Client/Server ارائه داد ولی Delphi هنوز آن قدر قدرتمند نشده بود که بتواند نرم افزارهایی که جایی در بین توسعه گران پیدا کرده اند را براندازد.

سال 1997 - Delphi3
از زمان تهیه و توسعه Delphi1 تیم توسعه Delphi در فکر گسترش و ایجاد یک زبان قدرتمند جهانی بود. برای Delphi2 این تیم تمام نیروی خود را صرف اعمال مربوط به انتقال تواناییها و کارکرد ها به سیستم 32 بیتی و همچنین اضافه کردن خصوصیات Client/Server و پایگاه داده کرد. در زمان تهیه Delphi3 تیم توسعه فرصت لازم برای گسترش مجموعه ابزار موجود را یافت و در این راستا کیفیت و کمیت ابزارهای Delphi بهبود یافت. به علاوه راه حل هایی برای مشکلات عمده و قدیمی برنامه نویسان تحت ویندوز ارائه شد. به ویژه استفاده از برخی فناوری های پیچیده و نا مفهوم (مثل COM و ActiveX وتوسعه نرم افزار های تحت Web وکنترل پایگاههای داده چند کاربره). روش نمایش کد برنامه همچنین توانایی کامل کردن خودکار کد (Code Completion ) عملیات کد نویسی را راحت تر کرد. ضمن این که همچنان در بیشتر موارد اساس و متدولوژی برنامه نویسی مانند Delphi1 بود و بر پایبندی به قوانین اصولی Pascal تاکید می شد.
در این زمان رقابت شرکت های تولید کننده ابزار های برنامه نویسی بسیار تنگاتنگ شده بود. Microsoft با ارائه Visual Basic 5 به پیشرفت های خوبی دست یافت ازجمله پشتیبانی قوی از COM و ActiveX و ایجاد برخی خصوصیات و تغییرات کلیدی و اساسی در کامپایلر VB . ضمن این در همین سال Borland با پشتوانه قوی Delphi و با استفاده از ساختار موفق آن ابزارهای دیگری همچون Forte و BC++ Builder به بازار عرضه کرد.
تیم Delphi در زمان طراحی Delphi3 چند تن از اعضای کلیدی خود را از دست داد. Andres Hejlsberg معمار اصلی Delphi در اقدام غیر منتظره ای Borland را ترک کرد و تصمیم گرفت به رقیب دیرینه یعنی Microsoft بپیوندد. اما حرکت تیم Delphi متوقف نشد و معاون Hejlsberg که سالها تجربه همکاری با او را داشت توانست رهبری این تیم را به خوبی در دست بگیرد. همچنین مسئول فنی تیم (Paul Gross ) هم در اقدام مشابهی به گروه Microsoft ملحق شد. این تغییرات بیشتر به خاطر اختلافات شخصی بین افراد تیم بود و نه به خاطر مسائل حرفه ای.

سال 1998 - Delphi4
Delphi4 بیشتر بر روی راحتتر کردن کار با دلفی متمرکز شد. مرورگر روال ها (Module Explorer ) بهبود یافت و مرور و ویرایش Unit ها را راحت تر کرد. کنترل کد و کامل کردن خودکار کلاسها این فرصت را به کاربر داد که فکر و زمان خود را روی ساختار اصلی برنامه بگذارد و در وقت صرفه جویی کند. طراحی رابط کاربر هم کاملاٌ عوض شد و بهبود یافت و اشکال زدا (Debugger ) نیز پیشرفت قابل توجهی داشت. Delphi4 قابلیتهای برنامه نویسان را در استفاده از تکنولوژیهای چند منظوره خارجی مثل MIDAS ، DCOM ، MIS و Corba افزایش داد.
در این سال Delphi جایگاه خود را در رقابت با دیگران مستحکم کرده بود و کم کم به سمت دست یابی به سودآوری مالی مورد نظر خود پیش می رفت. در واقع در این زمان بود که حاصل کار سنگین چند ساله تیم نمایان می شد. بعد از سالها آزمایش Delphi شهرت و محبوبیت خاصی پیدا کرد و دیگر برنامه نویسان Delphi توانایی جدا شدن از آن را نداشتند. در این زمان Borland به کار سوٌال برانگیزی دست زد و به منظور تبلیغ بیشتر و برتری در جنگ روانی با دیگر شرکتها نام Inprise را برای فعالیتهای تجاری خود برگزید.
ابزار های مربوط به فن آوری Corba را گسترش داد تا راه جدیدی برای سودآوری ایجاد کند. برای موفقیت در این زمینه Corba نیاز به رابط کاربر قدرتمندی داشت که در کنار توانایی های آن کار کردن با آن نیز راحت باشد. دقیقاٌ همان کاری که در سالهای قبل در مورد COM و برنامه نویسی تحت Web انجام شده بود و به موفقیت دست یافته بود. با این وجود بنا به دلایل مختلفی این گسترش و توسعه Corba هیچ وقت تکامل و موفقیتی که مورد نظر بود را به دست نیاورد و بر خلاف تبلیغات و سرمایه گذاری های انجام شده فن آوری Corba تنها توانست نقش کوچکی در روند رو به جلوی Delphi ایفا کند.

سال 1999 - Delphi5
Delphi5 در برخی زمینه ها پیشرفت های قبلی را ادامه داده است. اولاٌ مسیری را که Delphi4 با اضافه کردن ویژگیهای زیادی شروع کرده بود ادامه داد. Delphi4 باعث شد کارهایی که قبلاٌ به صرف وقت زیادی احتیاج داشت بسیار سریعتر انجام شود. Delphi به شکل امیدوار کننده ای به برنامه نویس این امکان را می دهد که بیشتر به برنامه ای که میخواهد بنویسد توجه کند و نه به قواعد برنامه نویسی و نوشتن کد های تکراری و خسته کننده. این ویژگیهای سودمند شامل رابط کاربر بهبودیافته و سیستم اشکال زدایی(Debugger ) توانمند ، امکانات برنامه نویسی تیمی و ابزار های ترجمه می شود.
ثانیا Delphi5 خصوصیات جدیدی را در بر می گیرد که توسعه برنامه های تحت وب را واقعاٌ راحت کرده است. این ویژگیها شامل طراح اشیای مربوط به ASP برای ساختن صفحات (Active Server Page )، اشیایی موسوم به Internet Express برای پشتیبانی از XML و خصوصیات جدید MIDAS که آن را به یک ابزار همه کاره در پایگاه های داده تحت Web تبدیل کرد. در نهایت با صرف وقت ، هزینه و صبر زیاد توانست Delphi5 قدرتمند را عرضه کند. این فعالیت مدتها به طول انجامید و قبل از عرضه عمومی، Delphi5 بارها در بازبینی ها و آزمایشهای داخلی قسمتهای مختلف آن تغییر کرد و بهبود یافت.
Delphi5 در نیمه دوم سال 1999 به بازار عرضه شد و به نفوذ و تسلط بر بازار ادامه داد. در این زمان Visual Basic که کم کم به عضوی تحقیر آمیز برای Microsoft تبدیل می شد هم با پیشرفتهایی توانست در رقابت دوام بیاورد و از صحنه خارج نشود. در اقدام درست و به جایی نام Inprise دوباره به Borland بازگشت. این اقدام از سوی طرفداران و مشتریان قدیمی Borland با استقبال خوبی مواجه شد.

سال 2001 – Delphi6
در هنگام تهیه Delphi6 ساختار Delphi در زمینه های مختلف شکل گرفته بود و به یک تکامل نسبی رسیده بود. این مسئله باعث شد که تیم طراحی بتواند وقت خود را بر روی طرحی که مدتها تنها در حد یک نظریه بود بگذارد و آن را بسیار زودتر از آن که انتظار می رفت عملی کند: گام نهادن به محیط های فراتر از Windows . بیشتر نیروی توسعه گران Delphi در این مدت صرف رهانیدن Delphi از بند Windows شد که این خود در درجه اول مبارزه ای آشکار با سلطه Microsoft بود و ثانیاٌ راه برنامه نویسان را به سوی فضا های دیگر برنامه نویسی باز کرد. در ابتدا این عمل ریسک بزرگی بود و بیم آن می رفت که جایگاه Delphi در Windows هم به خطر بیفتد ولی در نهایت به نقطه رشد و قوتی بدل شد که Delphi را به یکی از بهترین ابزار برنامه نویسی Multi Platform تبدیل کرد.تکنولوژی CLX روالهای مختلف Delphi را با Kylix (عضو جدید خانواده Borland که در فضای Linux کار می کند) به اشتراک گذاشت و استفاده از سیستم بایت Java باعث شد که Delphi حتی از قید سخت افزار هم رها شود.
به نظر می رسد که این فعالیتها باعث ثبات Delphi در دنیای برنامه نویسان شود و نگرانی های Borland و برنامه نویسان که همیشه می ترسیدند که مبادا با ضعیف شدن Windows جایگاه خود را از دست بدهند حال به افتخار و آرامش برای آنان و نگرانی برای طرفداران Microsoft تبدیل شده است.

 

مدیریت حافظه در دلفی

تخصیص خودکار حافظه
وقتی شما از نوع های پایه (Integer ،real ،word و…) برای ایجاد متغییرهای خود استفاده می کنید، هیچ نگرانی درباره تخصیص حافظه آن وجود ندارد چون دلفی خودش آنرا تخصیص حافظه می کند و سپس آزاد میکند.

type
   TDay = (Sunday, Monday, Tuesday, Wednesday, Thursday, Friday, Saturday)
var
   Name : String; {256 Bytes}
   X, Y : Integer; {4 + 4 = 8 Bytes}
   List : array [0..10] of Double; {8 * 11 = 88 Bytes}
   Today : TDay; {1 Byte}

دراین نمونه پس از پایان برنامه، تمام حافظه تخصیص داده شده فراخوانی و آزاد می شود.

تخصیص حافظه دینامیکی
در این حالت برنامه نویس احتیاج دارد تا انباره حافظه را شخصا" تخصیص و آزاد کند.

نوع Pointer
اشاره گرها در دلفی می توانند شکل های مختلفی را در برگیرد. نخست، نوع اشاره گری که یک آدرس حافظه را برای نوع ویژه ای از داده، همانند صحیح، رشته و غیره نگه میدارد (Typed

Pointer ()
var
   Number : ^Integer;
   Name : ^String;

دوم، اشاره گرهای بدون نوع. اشاره گرهای بدون نوع (Untyped Pointers ) خیلی به نوع معمولی خود شبیه هستند. اما محدودیت هایی مثل اینکه باید به نوع خاصی اشاره (Point ) کند را ندارد.

var
   Something : Pointer;

حال اشاره گر بدون نوع ما می تواند به هر نوعی از داده اشاره کند. برای تخصیص حافظه آن، از کمپلکس بیش از یک بیت استفاده میکنیم. برای مثال برنامه زیر کامپایل می شود ولی در زمان اجرا حافظه ای تخصیص نمیشود.

begin
   New(Something) ;
   Dispose(Something) ;
end ;

برای تخصیص حافظه کامپایلر باید بداند که نوع داده ما برای تخصیص حافظه چیست:

type
   IntPtr = ^Integer ;

var
   Something : Pointer ;
begin
   Something := New(IntPtr) ;
   Integer(Something^) := 10 ;
   Dispose(Something) ;
end ;

تخصیص بلاکی از حافظه
ما می توانیم از اشاره به بلاک هایی از تخصیص حافظه در سیستم استفاده کنیم. این کار را با رویه های GetMem و FreeMem برای تخصیص و آزاد سازی حافظه استفاده میکنیم.

var
   Something : Pointer
begin
   GetMem(Something, 100) ;
   FreeMem(Something, 100) ;
end ;

اشاره به حافظه از قبل تخصیص داده شده
هر دو نوع اشاره گرها می توانند به هر جایی از حافظه اشاره بکنند. این بدان معناست که آنها می توانند اشاره به فضای اشغال شده با داده هایی که در حال حاضر موجودند داشته باشند. این نمونه اشاره گر احتیاجی به تخصیص حافظه ندارد.

var
   Something : Pointer ;
   MyString : PChar; // type PChar = ^Char ;

begin
   GetMem(Something, 100) ;
   MyString := Something ;
   StrCopy(Something, 'Hello World’) ;
   FreeMem(Something, 100) ;
end ;

 

حافظه Heap
Heap شامل قسمتی از حافظه موجود در یک برنامه است که آنرا حافظه پویا می نامیم. Heap بخشی است که در آن تخصیص و تعریف حافظه به صورت تصادفی (Random ) اتفاق می افتد. این به آن معناست که اگر شما سه بلاک از حافظه را به طور متوالی تخصیص دهید، می توانید بعد از هر دستور آنرا از بین ببرید. مدیر Heap جزئیات را برای شما نگهداری می کند. بنابراین شما به سادگی می توانید یک حافظه جدید را با GetMem و یا بوسیله صدا زدن constructor هنگام ساختن یک شی درخواست کنید و دلفی به شما یک بلاک جدید را برخواهد گرداند. Heap یکی از سه فضای موجود در برنامه کاربردی را استفاده کرده و دوتای دیگر به صورت فضای یکپارچه (Global ) و پشته قرار می گیرند.

حافظه Stack
Stack شامل قسمتی از یک بخش از حافظه موجود یک برنامه است که دینامیکی است اما برای تخصیص و آزادسازی فرامین مخصوص دارد. تخصیص Stack به صورت LIFO می باشد. این بدان معناست که آخرین حافظه شیء شما تخصیص داه خواهد شد و سپس حذف می شود. حافظه پشته در روتین های نوعی استفاده می شود. وقتی شما یک روتین را صدا میزنید، پارامترهایش و روتین نوع آن در پشته ریخته می شود. همچنین پارامترهایی که در یک روتین تعریف میشوند، در پشته ذخیره میشوند و وقتی روتین خاتمه پیدا می کند تمام آنها به طور خودکار از بین می رود.


|
امتیاز مطلب : 16
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
موضوعات مرتبط: ▼ برنامه نویسی , ,
تاریخ : چهار شنبه 25 مرداد 1391
نویسنده : hamidrezakhouri

آموزش دلفی

نكات مفید كار در محیط دلفی
محیط دلفی برای برنامه نویسی یکی از بهترین محیطهای برنامه نویسی است گذشته از کارکرد داخلی و کمپایلر آن که بسیار قوی و سریع است، محیط آن یعنی IDE آنهم قدرت بسیار زیادی دارد که باعث شده یکی از بهترین ادیتورها باشد. در این مقاله من سعی بر این داشته ام تا با ارائه یک سری از نکات و کلیدهای میانبر که می توانند برای کار در دلفی بسیار مفید و کارا باشند، کمک کنم تا شما بتوانید با قدرت بیشتر به برنامه نویسی و کار در این محیط قدرتمند ادامه دهید.

جستجو در متن بصورت مستقیم:
برای اینکار کلیدهای Ctrl+E را بفشارید و بدنبال آن شروع به تایپ کلمه مورد نظر کنید نتیجه آن را خود ببینید. برای اینکه به کلمه بعدی بروید کافیست کلید F3 را بزنید.
ایجاد فرورفتگی در کد:
بعضی اوقات - که خیلی هم پیش می آید - لازم است که یک مقداری از متن را بصورت بلوک شده به جلو و یا عقب ببریم. منظور دندانه دار کردن متن است که به خوانایی برنامه کمک می کند. برای اینکار می تونید از کلید Ctrl +Shift+I برای جلو بردن و Ctrl+Shift+U برای عقب برگرداندن متن بلوک شده استفاده کنید.

 

پرش به قسمت تعریف یک شی (Object ):
ببنید شی مورد نظرتون (از قبیل VCL, Procedure, Function ,...) در کجا و چطور تعریف شده می توانید کلید Crtl رو پایین نگه داشته و روی شی مورد نظر Click کنید.
برای تغییر حالت کاراکترها:
شما می توانید یک قسمت از متن (که ممکن است با حروف بزرگ و یا کوچک تایپ شده باشد) را انتخاب کنید و با زدن کلیدهای Ctrl+O+U به ترتیب تمامی حروف کوچک آن قسمت از متن را به حروف بزرگ و تمامی حروف بزرگ آنرا به حروف کوچک تبدیل کنید. برای تعییر حالت یک کلمه نیز میتوانید روی کلمه مورد نظر رفته و کلیدهای Ctrl+K+F برای بزرگ کردن و کلیدهای Ctrl+K+E را برای کوچک کردن حروف آن کلمه بکار برد.
درست کردن ماکرو متنی:
این امکان بسیار مفید است و می تواند بسیاری از کارهای نوشتاری را کاهش دهد با اینکار شما میتوانید یک سری از کارهای تکراری که روی متون انجام می دهید را بصورت ماکرو در آورده و از آنها به راحتی استفاده کنید. برای شروع به ضبط ماکرو کلیدهای Ctrl+Shift+R را بفشارید و آن سری کارهایی را که می خواهید را انجام دهید و سپس برای اینکه به کار ضبط ماکرو پایان دهید کلیدهای Ctrl+Shift+R را دوباره بزنید. حال برای استفاده از ماکرو کافیست در هر جا که لازم بود کلیدهای Ctrl+Shift+P را بفشارید.
انتخاب متن بصورت مربعی:
اگر شما از کهنه کارهای کامپیوتر باشید حتما از زمان داس یادتون هست که برنامه ای بود به نام PE2 که یکی از امکانات بسیار جالبش این بود که یک مربع از متن رو میتوانستین انتخاب کنید و آنرا کپی یا حذف کنید. بله درست متوجه شدید در محیط دلفی هم شما اینکار را میتوانید انجام دهید اما نه به مشکلی PE2 بلکه اینکار را میتوانید فقط با گرفتن کلید Alt و کشیدن موس روی متن انجام دهید. هر چند ممکن است در نگاه اول زیاد این امکان مفید به نظر نیاید ولی بعضی وقتهای خیلی کار را راحت میکنه، که حتماً تجربه خواهید کرد.
گذاشتن علامت روی متن:
این کار که به BookMark معروف است بسیار مفید و کارا می باشد. در هنگامی که شما روی قسمتی از متن برنامه کار میکنید و می خواهید به یک قسمت دیگر بروید ممکن است برای برگشتن به مکان اول خود کمی مشکل پیدا کنید. ولی شما میتوانید با زدن چند دکمه به محل مورد نظرتون باز گردید. برای اینکار در خطی که قصد دارید علامت بگذارید کلیدهای Ctrl+Shift+0..9 را بفشارید. منظور اینست که کلیدهای Ctrl+Shift را نگه دارید و یکی از اعداد 0 تا 9 را وارد کنید تا آن خط به همان شماره علامت گذاری شود و سپس هر جا که خواستید بروید و سپس هر بار که کلید Ctrl را نگه دارید و شماره مورد نظر را وارد کنید به همان خط باز خواهید گشت. البته توجه داشته باشید که فقط می توانید 10 خط را با این روش علامت گذاری بکنید و برای برداشتن علامت ها کافیست روی همان خط دوباره کلید Ctrl+shift و شماره ای که برای آن خط وارد کرده اید را بفشارید با اینکار علامت آن خط برداشته می شود.
ایجاد کلاس مورد نظر:
شما هنگامی که در قسمت Private و یا Public یک type ، روال یا تابع درست کردید لازم دارید که قسمتی را برای قرار دادن کدهای مربوط به آن روال یا تابع را ایجاد کنید. برای اینکار شما پس از اینکه نام تابع را تایپ کردید می توانید کلیدهای Ctrl+Shift+C را فشار دهید تا دلفی یک قسمت برای نوشتن کدهای مورد نظرتان ایجاد کند.
ظاهر کردن پنجره Code insight :
شما حتما به اهمیت و مفید بودن این قسمت دلفی واقفید که در هنگام کد نویسی تا چه حد می تواند کارها را راحت کند. بله در هنگام وارد کردن کدها بعد از وارد کردن نام یک کلاس و یا Object با زدن یک نقطه (.) پنجره Code Insight ظاهر می شود. حال در بعضی وقتها شما ممکن است که نقطه را قبلا وارد کرده باشید و یا در مواقع دیگر این پنجره ظاهر نشود. در این صورت برای اینکه پنجره را ظاهر کنید باید دوباره نقطه را وارد کنید ولی راه آسانتری هم وجود دارد و آن اینست که کلیدهای Ctrl+Speacebar را فشار دهید.
ظاهر کردن پنجره Code Parameter :
همانند بالا در هنگام ظاهر شدن Hint مربوط به راهنمای توابع که معمولاً بعد از گذاشتن پرانتز مربوط ظاهر میشود و در مورد پارامترهای لازم می باشد نیز می توانید از کلیدهای Ctrl+Shift+SpaceBar استفاده کنید.
رفتن از قسمت تعریف توابع و روالها به قسمت کد آنها:
همیشه این نیاز وجود خواهد داشت که شما در هنگامی که دارید به دنبال یک روال در قسمت type میگردید بعد از پیدا کردن نام آن می خواهید که خود آن تابع یا روال را نیز ببنید. برای اینکار خوب حتما نام آن را جستجو میکنید ولی یک راه آسانتر اینست که شما روی نام آن تابع قرار گیرید و کلیدهای Ctrl+Shift+Up/Down را بزنید. در اینحالت اگر روی کد تابع باشید به قسمت تعریف آن خواهید رفت.

آرایه ها در دلفی
دلفی به ما امکان می دهد آرایه هایی از هر نوع متغییری را ایجاد کنیم. برای تعریف آرایه به صورت زیر عمل میکنیم:

var
   array[indexType1, ..., indexTypen] of baseType ;

در این تعریف برای نامگذاری آرایه، از قانون نامگذاری متغییرها استفاده میکنیم و مقدار اولیه را نیز درون یک جفت کروشه قرار می دهیم.
نکته: شما می توانید به جای استفاده از کروشه [] از ترکیب پرانتز نقطه استفاده کنید:

d(.i.):= 3 + i; // Equivalent d:= 3 + i ;

نکته: وقتی که شما یک آرایه را تعریف می کنید احتیاجی ندارید که به آن مقدار کمترین یا بیشترین بدهید:

var
   A : array [Boolean] of integer ;
begin
   A[True] := 50 ;
   A[False] := 100 ;
end ;

نکته: توابع Low و High کران های پایین وبالای یک متغییر آرایه ای یا نوعی یا ترتیبی را بر میگردانند:

for I := 0 to High(X) do S := S + X ;

آرایه های ثابت:
آرایه های ثابت می توانند توسط ساختار ثابت نوع دلفی تعریف شود. نوع ثابت که همیشه با عبارت Const تعریف می شود، نه تنها مانع تغییر مقدار پارامتر می شود، بلکه کدهای بهینه بیشتری برای رشته ها و رکوردهای رد شده به توابع تولید می کند. ما هنگامی از این نوع استفاده می کنیم که نخواهیم مقدار رد شده به یک تابع تغییر کند.

type
   TDay = (Sunday, Monday, Tuesday, Wednesday, Thursday, Friday, Saturday) ;

const
   DayNames : array [TDay] of String[9] = ('Sunday', 'Monday', 'Tuesday’ ,
   'Wednesday', 'Thursday’ ,
   'Friday', 'Saturday’) ;
var
   Today : TDay ;

begin
   Today := TDay(DayOfWeek(Date) – 1) ;
   ShowMessage('Today is ' + DayNames[Today] + '!' ) ;
end ;

آرایه های دینامیکی:
آرایه های دینامیکی، آرایه های تحلیلی پویایی هستند که ابعاد آنها موقع کامپایل شدن شناخته شده نیست. برای اعلان آنها کافی است یک آرایه بدون بعد تعریف کنید:

var MyFlexibleArray: array of Real ;

قبل از به کار گیری آرایه های دینامیکی، ابتدا باید از رویه SetLength برای تخصیص حافظه آرایه استفاده کرد:

SetLength (MyFlexibleArray, 2) ;

نکته: آرایه های دینامیکی همیشه مبتنی بر صفر می باشند.

نکته: شما می توانید آرایه های دینامیکی را قبل از رسیدن به ترک قلمرو از حافظه خارج کنید:

MyFlexibleArray := nil ;

نکته: مقدار حافظه ای که در اختیار آرایه قرار میگیرد، به طول آرایه ونوع عناصر آن بستگی دارد. به عنوان مثال اگر آرایه ای از نوع صحیح به طول 10 داشته باشیم 4*10 بایت حافظه به آن اختصاص می یابد.

فشرده سازی آرایه ها:
در دلفی شما هنگامی که ساختار خود را تعیین کردید می توانید با استفاده از کلمه کلیدی packed اطلاعات ذخیره شده خود را متراکم کنید:

type TNumbers = packed array[1..100] of Real ;

نکته: استفاده از packed سرعت دسترسی به اطلاعات را کند میکند. در مورد آرایه ای از کاراکترها این مورد سازگارتر می باشد.

آرایه های چند بعدی دینامیکی:
برای تعریف آرایه های چند بعدی دینامیکی، تنها کافی است ...array of را در ساختار خود تکرار کنید. به طور مثال:

type
   TMessageGrid = array of array of string ;

var
   Msgs: TMessageGrid ;

این تعریف یک آرایه دو بعدی از رشته ها می باشد. سپس باید به آرایه خود فضا نسبت داد:

SetLength(Msgs, I, J) ;

شما می توانید آرایه های چند بعدی دینامیکی خود را به صورت غیر مستطیلی (Not Rectangular ) ایجاد کنید. ابتدا رویه SetLength را صدا زده و پارامتر بعد اول را بدهید:

var
   Ints: array of array of Integer ;

SetLength(Ints, 10) ;

ما 10 سطر به آرایه خود اختصاص دادیم. از این پس، شما می توانید ستونهای خود را در هر زمان (با اندازه های مختلف) تخصیص دهید:

SetLength(Ints[2], 5) ;

 

تغییر Hint برای هر ستون از DBGrid در دلفی
ابتدا باید یک عنصر جدید مبتنی بر TDBGrid ایجاد کنید و رویداد OnMouseMove را فراخوانی کنید:

type
   TMyDBGrid = class(TDBGrid)
    published
    property OnMouseMove ;
end ;

اگرچه شما در رویداد OnMouseMove مختصات X و Y را بدست خواهید آورد، اما شما باید ستون مورد نظر را پیدا کنید. برای ادامه کار لازم است که سطر زیر را در قسمت protected قرار دهید:

procedure WMMouseMove(var Message : TWMMouse); message WM_MOUSEMOVE ;

همچنین متغیر های زیر را در قسمت public اضافه نمایید:

MouseRow : integer ;
MouseCol : integer ;

بنابراین متد WMMouseMove بصورت ریر خواهد بود:

procedure TMyDBGrid.WMMouseMove(var Message : TWMMouse) ;
var
   t : TGridCoord ;
begin
   t := MouseCoord(Message.XPos, Message.YPos) ;
   MouseCol := t.x ;
   MouseRow := t.y ;
   inherited ;
end ;

ما ابتدا فیلدهای XPost و YPos را از ساختار WMMouseMove تنظیم میکنیم:

procedure TForm2.MyDBGrid1MouseMove(Sender: TObject; Shift: TShiftState; X, Y :
Integer) ;
begin
   if (((dgIndicator in MyDBGrid1.Options) and (MyDBGrid1.MouseCol > 0)) or
   ((not (dgIndicator in MyDBGrid1.Options)) and (MyDBGrid1.MouseCol <> -1)))
   and (MyDBGrid1.MouseCol <> OldMouseCol) then begin
      OldMouseCol := MyDBGrid1.MouseCol ;
   if dgIndicator in MyDBGrid1.Options then
      MYDBGrid1.Hint := MyDBGrid1.Columns[MyDBGrid1.MouseCol - 1].FieldName
else
   MYDBGrid1.Hint := MyDBGrid1.Columns[MyDBGrid1.MouseCol].FieldName ;
end ;
end ;

حالا مجددا" تعریف زیر را در قسمت public قرار دهید:

HintMouseMessage(Control : TControl; var Message : TMessage)

در قسمت OnMouseMove از TDBGrid نیز فرامین زیر را اضافه نمایید:

var
   r : TMessage ;
begin
   Application.HintMouseMessage(self, r) ;
   TWMMouse(r).XPos := X ;
   TWMMouse(r).YPos := Y ;
   Application.HintMouseMessage(MyDBGrid1, r) ;
end ;

همه کارها انجام شد. حالا شما میتوانید نتیجه را مشاهده کنید


|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
موضوعات مرتبط: ▼ برنامه نویسی , ,

صفحه قبل 1 صفحه بعد

آخرین مطالب

/
از این که به وبلاگ من سر زدید خیلی خیلی ممنونم باتشکر حمیدرضاخوری